عاشقانه پاييزي

ساخت وبلاگ
باز پاییـــــزی دیگر از راه رسید  و نوشته ای دیگر از نوشتـــه های پاییـــــز     دلم می خواست در پاییز چشمانمبتابد آفتاب گرم چشمانت و در جان غم انگیزم نسیم عطر تو ریزد و چشمان بهارینت بکارد در نگاه من هزاران زنبق وحشی ... دلم می خواست در پاییز چشمانم صدای پای بارانت بپیچد نرم و آهسته بشوید غصه هایم را و بنشاند ، گل لبخند را ، روی لب عشقم دلم می خواست در پاییز چشمانم تو باشی با قلم مویت که وقتی می گشایم پلک هایم را بهار و عطر و باران پر کند عمق نگاهم را نگاه آبی ات در زرد پاییزم بیامیزد و می دانم ، که خواهد کاشت سبزی را سبزی را ... پ.نوشت: شاعر این شعر رو نمیدونم کیه؟! عاشقانه پاييزي...
ما را در سایت عاشقانه پاييزي دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7jfmoradi2 بازدید : 235 تاريخ : چهارشنبه 18 بهمن 1396 ساعت: 18:23

نیمه شب همدم من ، دیده ی گریان من است.ناله ی مرغ شب از حال پریشان من است. در همه ی عمر دمی خاطر من شاد نبود! گریه انگیزتر از مهر من آبان من است. خنده ها بر لب من بود و کس آگاه نشد! زین همه درد خموشانه که بر جان من است. به بهارم نرسیدی ، به خزانم بنگر که به مویم اثر از برف زمستان من است غافل از حق شدم و قافله ی عمر گذشت ناله ام زمزمه ی روح پشیمان من است گر به سرچشمه ی توحید رسم جاویدم   ور نه هر لحضه ی من نقطه ی پایان من است در بر عشق بسی دم زدم از رتبت عقل گفت:خاموش که او طفل دبستان من است. شعر از: مهدی سهیلی عاشقانه پاييزي...
ما را در سایت عاشقانه پاييزي دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7jfmoradi2 بازدید : 257 تاريخ : چهارشنبه 18 بهمن 1396 ساعت: 18:23